• وبلاگ : خاطرات عسل خانوم
  • يادداشت : مشق هفتم ـ عسل و خواب مرگ
  • نظرات : 1 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سپهر 

    من توو تعقيب و گريزهايي که توو خواب مي ديدم و يا توو ماجراجويي هايي كه معمولا" به يه ارتفاع بلندي ميرسيدم که مجبور بودم بپرم و بالاخره مي گفتم اي بابا بي خيال ديگه..و مي پريدم..يه كم كه توو هوا بودم و احساس پرواز و معلق و اين حرفا و بعدش يه آرامش غريب الگونه و اين حرفا و بعدش كات!