کلاس سوم دبستان معلمی داشتم به اسم خانم مهرین‏فر. این خانوم معلم ما متاسفانه کمی تا قسمتی دارای روحیه سادیستی بود و از کتک زدن و تنببه ‏های آنچنانی بچه ها لذت می برد و ماها حتی الامکان سعی می کردیم  کاری نکنیم که خدای نکرده مشمول کتک‏های مریض‏گونه وی قرار بگیریم ولی با این حال بعضی وقت‏ها ناخواسته از کتک‏های ایشان بهره‏ای چند می بردیم. یه روز سر کلاس یادم نیست واسه چی ولی خشم خانم مهرین فر شامل حالم شد و من پای میزش خواست و وقتی من پای میزش رسیدم گفت دستت رو بیار جلو من هم دستم رو گذاشتم روی میز اون هم خودکاری رو که دستش بود گذاشت لای انگشتم و شروع کرد به فشار دادن و من هم از درد مثل مار پیچ و تاب می خوردم و خانم مهرین فر از این پیچ و تاب خوردن من لبخندی بر لبانش نقش بست و در همان حال با لذت گفت ها چیه درد داره؟ ها؟... و بعد از اینکه حسابی عقده‏ سادیستی‏اش رو خالی کرد گذاشت برم سر جام بنشینم و من هم که حسابی از دستش عصبانی بودم بعد از اینکه نشستم سر جام وقتی مطمئن شدم که سرش پایینه و مشغول تصحیح کردن دیکته بچه‏هاست زبونم رو تا ته از دهنم در آوردم و به قول معروف بهش زبون درازی کردم. اون روز گذشت و آخر سال شد و من به همراه بابام برای گرفتن کارنامه به مدرسه رفتیم بعد از این که کارنامه رو گرفتم دیدم همه نمره‏هام خوب شده ولی نمره انظباطم شده 15 بابام هم که تعجب کرده بود به سمت دفتر رفت که علت رو سئوال کنه و بعد از اینکه از دفتر بیرون اومد گفت: میگن واسه این بهت 15 دادن که به معلمت زبون درازی کردی و من تازه شصتم خبر دار شد که اون روز خانوم مهرین‏فر با اینکه سرش پایین بوده زبون درازی منو دیده ولی به روی خودش نیاورده و تلافی‏اش رو گذاشته واسه نمره انظباط.