• وبلاگ : خاطرات عسل خانوم
  • يادداشت : خاطرات عسل خانوم - دوستي‏هاي قبل از ازدواج
  • نظرات : 3 خصوصي ، 13 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + يلدا 


    سلام عسل جان..

    عسل جون . کلا خيلي از دوستي ها مزخرفه.فقط توي ايران اينجوري نيست..همه جاي جهان دوستي هاي خوب و بد داريم ولي متاسفانه توي ايران به خاطر اينکه فرهنگ ايراني داريم دوستي ها آزاد نيست و همه ي دوستي ها در جاهاي خلوت و خارج از شهر هستن چون از ديده شدن توسط خانواده و فاميل و دوست ميترسيم.يا اگه بريم کافي شاپ يا رستوران باز استرس و ترس ديده شدن داريم....خب در اين صورت ما ها که توي ايرانيم توقع چي چي از دوست شدن داريم؟؟؟؟

    وبلاگ خوبي داري.موفق باشي..

    + kimia 
    ها؟...............حقت هس کوثر خانوم...
    + کوثر 
    سلام دختري 17 ساله هستم حدود 5ماه است که عشق واقعيم رو پيدا کردم ولي داداشم که ميدونست با کسي ارتباط دارم ديشب اومد تو اتاقم وگوشيم رو ازم گرفت،من ودوست پسرم خيلي همديگر رو دوست داريم ولي از ديشب ازش خبري ندارم،نميدونم چرا عاشق شدن گناهه کمکم کنين چکار کنم؟

    >با سلام ممنون مي شوم خاطراتم در دبيرستان را بخوانيد
    + سپهر 

    اينم مثل پست قبلي كه پاسخ روشني ندادي

    و منو هم ياد اون ظنز صدا و سيما انداختي كه خانومه همش مي گفت"وا غلام.."!!!

    و از غلام غلام كردن شما هم معلومه كه كجاتون مي سوزه!

    بابا روانشناس!!!

    سلام..
    وبلاگ قشنگ و زيبايي داري....
    به منم سر بزني خوشحال مي شم...
    موفق باشي...
    + سپهر 

    ضمنا من نمي دونم ما از شما كي راجع به مقاله قول خواسته بوديم كه شما همش قول قول مي كنين؟؟!...

    بهرحال مقاله خويبي بودبجاي خاطرات قول داده شده!! ولي راستي حالا از نظر روانشناسي دليل عدم واكنشتان نسبت به بعضي از نظرات دفاعي ادبي تحسيني( و يا بخوانيد تسكيني) چي مي تونه باشه؟؟

    پاسخ

    هي من ميگم تو جزو اون سي نفر بودي بگو نه- ميگن كه يه بنده خدايي يه غلام داشت. يه روز ارباب اين غلام ميره دستشوئي بعدش به غلام ميگه برام آب بيار. غلام هم نامردي نمي‌كنه و آفتابه رو پر از آب گرم مي كنه و ميبره براي ارباب و بعد از چند ثانيه صداي فرياد دلخراش ارباب بلند ميشه. بعد از اينكه ارباب از دستشوئي مياد بيرون بعد از ساعتي شروع ميكنه به غلام گير دادن و اون رو كتك زدن غلام هم همين طور كه كتك مي خورده مي گفته بزن ميدونم كجات ميسوزه
    + فرزاد 
    فوق العاده قشنگ بود.....و واقع بينانه......

    سلاممممممممم

    هر گلي يه بويي داره. همه براي من آبجي اولند. البته آبجي.

    خوشحاليدم(خوشحال شدم) كه لينكيديم. منم تو رو لينك كردم. بازم پيشم بياي ها

    سلامممممممممم

    مطالب وبلاگتو همشو خوندم. برام جالب بود.

    اگه مايل به تبادل لينك بودي خبرم كن.

    داداش حميد گلت

    درست خوندي
    نشنيدي

    ولي اگه كفش فروشي داشتم حتم داشته باش انقدر كار+پول دورم بود كه وقت نظر دادن به تو نبود.
    كار ميكنم دروغ هم دوست ندارم كه بگم

    يك سوال قسمت درباره ي خودم تو وبلاگ من عكس داره؟

    من به شخصه يك مهر تاييد رو همه ي حرفات ميكشم خوبه باز يكي پيدا شد كه بخواد از جنس خودمو اين موضوع رو قبول كنه خدا رو شكر براي من كه تا حالا همچين چيزي پيش نيومده ولي انقد هم خر نيستم كه حرف اين بچه كو...ي ها رو باور كنم خر خودشونن و هفت جد و ابادشون

    دوستت دارم عسلي زود به زود اپ كنم خانمم

    مطلبتون قشنگ بود چيز جالبي را مطرح كردين اميدوارم دخترا بالاخره بعد عمري اين موضوع را باور كنن !

    و شديدا قابل توجه بعضي ها قرار بگيره !!!

    موفق باشيد

    يا علي ...