• وبلاگ : خاطرات عسل خانوم
  • يادداشت : خاطرات عسل خانوم(مشق سوم)
  • نظرات : 11 خصوصي ، 35 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام عسل قشنگم .

    چطوري .دلم انقدر برات تنگ شده . «تو كه دلت برا من تنگ نميشه كه!» از دستم ناراحت نباش ديگه . به خدا همش به يادت بودم .

    تو اگه بدوني من تو اين چند وقته چقدر داغون شدم اگه بدوني ياسيت اين مدت كه نبودي چي كشيده .اونوقت اينجوري ازش ناراحت نميs

    ازم ناراحت نباش عسلم باشه قربونت برم .

    من قربون عسل قشنگم برم تولدت مبارك خانومي .آخ كه چه روزه قنشگي بود اون روز كه تو به دنيا اومدي عسلم.

    دختر بد . مطلبمو نخوندي .؟/بيا بخونش باشه منتظرتما.

    آره منم از تقلب خيري نديدم . يه دفه تو زندگيم تقلب كردم سره امتحان نهايي سوم ازم تقلب گرفتن «آْخه آدم انقدر بي عرضه !»

    تازه اونم داشتم به يكي ميرسوندم .خودم همه رو نوشته بودم.

    واي دوباره ياده امتحان افتادم . عسل امتحانامو گند زدم .يعني به معناي واقعي گند زدم . «چه رويي دارم من ! هيچي نميخونم بعد ميخوام نمرم خوب بشه .»اين روزا اصلا حوصله ي درس خوندن ندارم عسل چيكار كنم!!
    زوده زوده زود مياي مطلبمو ميخوني باشه خانومي . منتظرتما قشنگم .

    مواظب خودت باش. دوست دارم جيگرم .

    بازم روزه قشنگ به دنيا اومدنت رو تبريك ميگم شيرين عسلم

    منتظرم

    باي باي