• وبلاگ : خاطرات عسل خانوم
  • يادداشت : خاطرات عسل خانوم - مشق دوم
  • نظرات : 2 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سپهر 

    اولا عصباني نشدم..

    دوما: خودتون ابتدا از كار خودتون دفاع كردين!(تاديب=منتظر گذاشتن و تمسخر=آزار=انتقام) يعني كه حالگيري از پسراست و خودتون هم گفتين كه حال كردين..؟؟

    سوما مي خوردن از مردم آزاري و بعدش تزوير بد تره مي خوردن آزار خود است و تزوير آزار به ديگري..شما مي تونستين به عوض آزار كمي بهشون توضيح بدين!..

    چهارما باز به همون شعرت دقت كن و تزوير نكن.. اگه خدمت خلق خدا نمي نمايي و دلخوش نمي شوي همون مي خوردنت بهتر! نبايد دست به آزار اون پسرا مي زدي اونم به پاسخ اون احساس بنده خدا ها!...

    بعد هم بگين پسرا سنگ دلن!..

    پاسخ

    ميگم نكنه تو هم جزو اون سي نفر بودي؟