• وبلاگ : خاطرات عسل خانوم
  • يادداشت : انتظار
  • نظرات : 3 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ثقبشد 
    امدي جانم به قربانت ولي حالا چرا؟ حالا که از پا افتاده ام چرا؟

    سلام

    من يه پسر عاشق وبلاگ نويسي هستم ولي كم واردم

    حالا كاري نداريم شايد در آينده بيشتر با هم آشنا شديم

    منظور من اين بود كه به وبلاگ هم ديگه بيشتر بيايمو و از آپهاي همديگه خبر بگيريم

    شما روانشناس هستيد

    اگه مي شه بگوييد كه از اينكه من نام دختر براي خودم گذاشتم ولي جلوش نوشتم دختر چه هدفي مي تونم داشته باشم يا من چه علايقي دارم ؟

    اگه مي تونيد بگيد

    البته نوشته بوديد كه خيلي كنجكاو هستيد ولي من در اين باره كنجكاويم از شما صد برابر هست اگه مي شه به من كمك كنيد

    تبادل لينك هم مي كنيم

    به اميد دوستي

    به وبلاگ حقيرونه ي من هم سر بزنيد و براي من علت سوالم رو بنويسيد

    لطفا

    قصد هيج گونه توحين و اذيت و سركار گذاشتن رو هم ندارم و خيلي تو طرح اين سوال قاطع هستم

    اميد وارم در اولين فرصت به من سر بزنيد

    به اميد نظر

    خيلي خوبه اگه دوست داشتي به من هم يه سر بزن

    سلام...

    خوبي..

    ممنون از اينكه به من سر زدي...

    معلومه آدم فهميده اي هستي و مثل خودم رمانتيك...

    باشه ديگه كاري باهاش ندارم...

    مرسي كه راهنمايي ام كردي...

    حرفات هم مثل اسمت شيرين بود...

    خداحافظت...

    + سپهر 

    بابا معلم ِ"قاموس"!

    بالاخره امتحانات تموم شد؟!..

    عسل خانم سلام

    من طنازم

    ممنون كه سري هم به من زدي

    وبلاگتو ديدم اما وقت كافي براي خوندن دقيق مطالبت نداشتم

    ايشالا سر فرصت مي خونمشون

    شاد باشي

    طناز

    يادم باشد حرفي نزنم كه به كسي بربخورد
    نگاهي نكنم كه دل كسي بلرزد
    خطي ننويسم كه آزار دهد كسي را
    يادم باشد كه روز و روزگار خوش است
    وتنها دل ما دل نيست
    يادم باشد جواب كين رابا كمتر از مهر و جواب
    دورنگي را با كمتر از صداقت ندهم
    يادم باشد بايد در برابر فريادها سكوت كنم
    و براي سياهي‌ها نور بپاشم
    يادم باشد از چشمه درس خروش بگيرم
    و از آسمان درس پاك زيستن
    يادم باشدسنگ خيلي تنهاست
    يادم باشد بايد با سنگ هم لطيف رفتار كنم مبادا دل تنگش بشكند
    يادم باشد براي درس گرفتن و درس دادن بدنيا آمدم... نه براي تكرار
    اشتباهات گذشتگان
    يادم باشد زندگي رادوست دارم
    يادم باشد هرگاه ارزش زندگي يادم رفت در چشمان حيوان بي زباني كه به سوي قربانگاه مي‌رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پي ببرم
    يادم باشد مي‌توان باگوش سپردن به آواز شبانه دوره‌گردي كه از سازش عشق مي‌بارد به اسرار عشق پي برد و زنده شد..

    خداوندا تو ميداني که انسان بودن و ماندن در اين دنيا چه دشوار است چه رنجي ميبرد انکس که انسان است و از احساس سر شار است .

    به روي گونه تابيدي و رفتي

    مرا باعشق سنجيدي و رفتي

    تمام هستي ام نيلوفري بود

    تو هستي مرا چيدي و رفتي

    مطلبت خيلي قشنگ بود خوشحال ميشم به من هم سر بزني

    شراره ميزند آتش بجانم

    غم عشق عسل سوزد نهانم

    سزاوارش نباشد فكربد هيچ

    چو فرزند است بمن در ديدگانم

    وليي آمد نظرچون نظم گونه

    به پيشگاهش بريختم از زبانم

    اميدوارم كه او از من نرنجد

    اگر تيري بجست ازاين كمانم

    اگر او از من آزرده نباشد

    زده سر ميدهد او مزدگانم

    «غم مرا مخور که من قاموس تنهايي را سر تا به ته مي‌دانم...»


    سلام عسل خانوم

    بابا وبت تار عنكبود گرفته بود، اميدوارم حالت خوب خوب باشه و هميشه سبز...

    سر بزني خوشحال ميشم