سلام
بعد از یه غیبت تقریبا طولانی بالاخره برگشتم.البته این غیبت بنده کاملا موجه هستش چون درگیر اسباب کشی از شرکت قبلی به شرکت جدید و گم شدن کلی از وسایل تو اسباب کشی و قطع شدن سرویس ای دی اس ال و از این جور چیزا بودم . البته واکنش دوستان نسبت به غیبت بنده خیلی جالب بود بعضی گفتن که خانم معلم پرواز کرده، بعضی ها که خیلی خاطرشون برام عزیزه (پرنسس) کلی برام پیام گذاشتن و از نبودنم گله کردن بعضی ها هم که فکر کردن من مردم پیام گذاشتن که کار تو از صلوات و فاتحه گذشته و باید برات چند دور ختم قرآن بگیریم که حال و حوصلهاش رو نداریم پس ولش کن....خوب به هر حال بنده نوازی دوستان به هر صورت که بود برام جالب بود چون هر گلی یک بوئی داره حالا یکی با زبون طنز از دوری ما گله کرده بود یکی با زبان محبت همهاش برام شیرین بود. و اما جالبتر از همه نامه یک بیمار روانی بود که در پیامهای خصوصی دیدم که بدون اینکه منو بشناسه و .... یک نامه سراسر مزخرف پر از تعابیر و اصطلاحات زشت و شهوت برام نوشته بود. حالا واسه چی خدا میدونه. شاید بعضیها با نوشتن ارضا میشن.
اما
بقول ضرب المثل قدیمی که میگه:
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
بعضیها هم که اصلا ککشون نگزید که عسل کجاست و کجا رفته و حتی به گذاشتن یه کامنت ناقابل هم اکتفا نکردن و اینجاست که آدم دوستاشو میشناسه. خوب بگذریم.و اما در تعطیلات عید جاتون خالی رفتم جایی به اسم پرور که توی شمال واقع شده و تقریبا یه منطقه بکر و دست نخوردهاس و البته طبق معمول دوربین هم همراهم بود که کلی عکس بندازم. جای همتون خالی. البته به عنوان تحفه یکی از عکسها رو که مربوط به حیات وحش این منطقه میشه براتون گذاشتم (البته چون مجبور شدم با دوربینم زوم کنم کیفیت عکس یه خورده پایین اومده).
سبز باشین
یاعلی