این دفه میخوام یه خاطره تر و تازه براتون نقل کنم که همین هفت هشت روز پیش رخ داده(البته تو خواب).البته قبل از اینکه خوابم رو براتون نقل کنم باید به یه موضوع اشاره کنم. یادمه استاد حورایی استاد ان.ال.پی ما می گفت یاد مرگ به شدت اثر مثبت داره و بر خلاف حرف خیلی ها که میگن مرگ چیه حرف زندگی رو بزنیم صحبت از مرگ به شدت نقش سازندهای در زندگی آدما داره بعنوان مثال اگه به شما بگن که دوستتون تا دو روز دیگه بیشتر زنده نیست باهاش چه طوری رفتار میکنید. اگه ناراحتتون کنه اصلا به دل نمی گیرد و اگه هر چی ازتون بخواد زود خواستش رو برآورده می کنید و من حیث المجموع تا می تونین سعی می کنین که باهاش رفتار خوبی داشته باشین. خوب این مقدمه کوتاه رو براتون گفتم که یه وقت نگین حالا خاطره قحط بود که این خاطره رو برامون گفتی.
خواب دیدم که به واسطه یه بیماری منو بردن اتاق عمل و من منتظر بودم که تیم جراحی بیان و منو عمل کنن ولی یهو دیدم یه پیرهزن که قیافهاش ترسناک بود بالا سرم ایستاده و به من زل زده. بلافاصله متوجه شدم که عزرائیله که با این شکل اومده و می خواد منو قبض روح کنه. یه وقت احساس کردم که داره روحم رو از تنم بیرون میکشه اولش یه کم مقاومت کردم ولی بلافاصله خودم رو رها کردم و چشمام رو بستم که عزرائیل کارش رو انجام بده.
راستی شما هم از این خوابا دیدین؟