سلام
قرار شد که در این پست جواب سئوال دختر پسرایی رو بدیم که این سئوال رو مطرح میکنن که: اگه ما به هوای این باهم دوست بشیم که همدیگرو بشناسیم بعدش اگه دیدیم باهم تفاهم داریم باهم ازدواج کنیم. آیا باز هم این رابطه اشکال داره؟
جونم براتون بگه که دوستان! ما حرف از شناخت میزنیم یعنی اینکه قصدمون شناخت کامل تمام روحیات و خلقیات و زوایای اخلاقی و شخصیتی طرف مقابله. بنابراین باید خدمتتون عرض کنم که کمترین شناخت در همین دوستیها به دست میاد. و اگه بگم شناختی به دست نمییاد شاید سخن گزافی نباشه. شاید براتون عجیب باشه ولی واقعیت همینه که گفتم حالا وقتی دلیلش رو براتون بگم حتما حرفم رو تایید میکنین.
نکته اول اینکه: متاسفانه جاذبههای دوستی های این چنینی بزرگترین مانع شناخته و در چنین روابطی ضعفهای طرف مقابل یا اصلا به چشم نمییاد و یا اینکه به دیده اغماض بهش نگریسته میشه. و نکته دوم اینه که معمولا چه دختر و چه پسر در این روابط و دوستیها رفتارشون به شدت تصنعی و ساختگییه مثلا اگه دختر بداخلاق باشه سعی میکنه خودش رو الهه اخلاق و محبت نشون بده و پسر هم مثلا اگه ناخون خشک و خسیس باشه سعی میکنه خودش رو فردی دست و دلباز نشون بده. و در اصل طرفین چهره اصلی خودشون رو پشت یه نقاب ساختگی مخفی میکنن. شاید با یه مثال کوچولو و باحال این قضیه براتون کاملا روشن بشه.
در نظر بگیرید که دو مرغ عشق (منظورم همون دختر و پسره که با هم دوستن) از خونه دور از چشم بابا ننشون زدن بیرون و باهم رفتن کافیشاپ که پیتزا میل کنن. پسر سئوال میکنه عزیزم چی میل داری؟ و دختر با صدایی که سرشار از عشوه است جواب میده پیتزا و بلافاصله پسر یه پیتزای دونفره سفارش میده. بعد از چند دقیقه پیتزا آماده میشه و گارسون پیتزا رو روی میز میذاره و طبق معمول که آقایون صبر میکنن که خانومها شروع کنن منتظر میشه که دختر اولین لقمه رو به دهان خودش ببره و یا زبونم لال از این لوسبازی ها که بعضیها درمیارن به سمت دهان طرف مقابل ببره و طرف مقابل هم متقابلا لقمه رو تو دهن دختر بذاره وای چه چندش آور. خوب ادامه میدیم دختر همون جوری مثل مجسمه رو صندلی نشسته و دست به غذا نمیزنه پسر که سعی میکنه خودش رو نگران نشون بده سئوال میکنه عزیزم چرا نمی خوری نکنه پیتزا گوشت دوست نداری و دختر با یه نچ حالی پسره میکنه که دردش این نیست و پسر دوباره برآشفته سئوال میکنه پس چیه عزیزم و دختر با صدایی که انگار از ته چاه در میاد یه چیزی شبیه به این میگه: س س.... سس و ناگهان در چشم به هم زدنی پسر قبل از اینکه سین دوم از دهن دختره خارج بشه مثل سوپر من به طرف میز مقابل که خالیه و یک قوطی سس روش قرار داره شیرجه میره و قوطی سس رو روی میز قرار میده و دختر با لبخندی حاکی از رضایت خاطر تو دلش قند آب میکنه که: این همون مردیه که دنبالشم،چه مسئولیت پذیر. ولی غافل از این که این آقا پسر مسئولیت پذیر و سوپر من در خونه حتی یه بار هم به خواهش و درخواستهای مادرش که ازش میخواد بره چند تا نان بگیره توجه نمیکنه و همیشه غر میزنه که خسته ام . دیدید!! حالا شما حساب کنید اگر شناخت از طرف مقابل تو تموم زمینهها بخواد به این صورت شکل بگیره چه فاجعهای بعد از ازدواج رخ میده.
خوب تا اینجا بسه قسمت پایانی این مطلب باشه برای پست بعد
سبز باشید.